Gesamtzahl der Seitenaufrufe

Mittwoch, 10. Februar 2010


در ایران ما بعداز ۳۰سال سرخوردگی از آرمانهای پاک انقلاب۱۳۵۷برعلیه دیکتاتوری شاه خائن، دوران نوینی آغاز شده ست. در این دوران ۳۰ سال یکی از بزرگترین سدهای پیشرفت جامعه سر بر آورد و دمل چرکین۱۴۰۰ساله ای که در اعماق وجود جامعه بیتوته کرده بود، ورم کرد و به روی پوست شب تاریک جهل و خرافات چنبره زد. این دمل چرکین همچون" گنبد" قبرخمینی بر بدنه مجروح و مریض جامعه اماس کرد و بالا آمد. و ما نیز درست مثل بیماری بودیم که بعد ازابتلا به بیماری و دردهای ناشی از چرک و خون خمینیسم بر استخوانهایمانو ستون فقراتمان، زبان به فغان و فریاد گشودیم. آری بیماریی مزمن و هلاک کننده ای که گذاراز ان نیازبه بزرگترین جراحی و وخیم ترین پاکسازی درونی داشت. زدودن ۱۴۰۰ سال خرافات و جهل از یک جامعه ای که در طی دوران زیستی اش هیچوقت فرصت مکفی برای باز بینی درونی نداشته و همیشه از درون خائنین و فرصت طلبانی پیدا میشدند و سر بزنگاههای تاریخی و نقاط عطف ان، خنجری اخته به پشتش فرو میکردند. آری خنجری از پشت در لفافه ای از دوستی پیچیده! و در این ۳۰ سال اخیر نیز تیزترین و اخته ترین آنرا خمینی دجال تا اعماق نه تنها جسمهای ما بلکه دردآورتر از جسم، در روح و روان ما فرو نمود! از این نوع سرخوردگیها در سرزمین ما کم نبوده اند. نگاهیبه چگونگی بر سر کارگماردن شاه خائن نیز یادآور یکی از همین صحنه هاست. مصدق تنها دولت ملی-مترقی را در ایران تشکیل داد.ولی آنچه که بر او گذشت، بعلت جو سیاسی این دوران ۳۰ ساله رنج و شکنج، زبان زد همه روشنفکران صادق بوده و هست. در یک کلام هرگاه ما عاملان و معماران خارجی کودتای ضد مصدقرا فاکتور بگیریم، آنچه که میماند عناصر قد و نیم قد خائن به وی و آرمانهای وی هستند. از کاشانی، خائن " مذهبی" گرفته تا حزب توده وطنفروش " ضد امپریالیسم!". یعنی دوسر راست ضد ملی و ارتجاعی وقت. هر دوی این خائنینی هم ادعاهای "وطنپرستانه" یا "اسلام" نمایانه داشتند. ولی آنچه که بر ملت ما گذشت در طی غریب به یک قرن گذشته، چیزی نیست جز آنچه که الان شاهد ان هستیم. یعنی رژیم سفاک و ضد بشر خمینی! نتیجه تمام ان خیانت های ضد مردمی عصاره فشرده اش به صورت عملی ۳۰ سال حکومت آخوندی، که به صورت غیر قابل تصور درنده و وحشی میباشد!

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen