Mittwoch, 27. Oktober 2010
هرگز نخواب کورش نويسنده: سیمین بهبهانی
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
Samstag, 23. Oktober 2010
Marzieh, Iranian singer and voice of dissent, dies at 86
The New York Times
By MARGALIT FOX
Marzieh, the great diva of Persian traditional song, who was silenced after the Islamic Revolution in 1979 but who re-emerged years later outside Iran as a singer and a highly public supporter of the resistance, died on Wednesday in Paris. She was 86 and had defected to France in 1994.
Her death, of cancer, was announced on the Web site of the National Council of Resistance of Iran, the opposition group, founded in 1981 and based in France, of which she was a member. Survivors include a son and a grandchild.
A household name in prerevolutionary Iran, Marzieh (pronounced mar-ZEE-eh) was as closely identified with her country’s music as the great Egyptian chanteuse Umm Kulthum was with hers. Marzieh began her career in the early 1940s and was for decades a ubiquitous presence on radio and in concert. Over the years she performed for many world leaders, including the Shah of Iran, Queen Elizabeth II, de Gaulle and Nixon.
Marzieh, whose rich, throaty mezzo-soprano was often likened to Édith Piaf’s, was famed for her vast repertory, said to span a thousand songs. She was known in particular for her expressive interpretations of songs of love — ill-fated love, unrequited love, everlasting love — many of which were settings of the work of the renowned Persian lyric poets of the Middle Ages and afterward.
Marzieh was born Ashraf os-Sadat Mortezai in Tehran in 1924. Her father, a moderate Muslim cleric, and her mother, who was descended from a family of artists and musicians, encouraged her to pursue a life in music. She studied for years with some of the greatest masters of Persian song before beginning her career in 1942 under the stage name Marzieh, a popular Iranian name meaning laudable or agreeable.
In 1979, after the shah was overthrown, Iran became a theocracy led by the Ayatollah Ruhollah Khomeini. The fundamentalist clerics who ran the country deemed the arts, including music, inimical to the new order. As an artist who was also a woman, Marzieh, doubly marginalized, was barred from performing. She retreated to her farm in the countryside and did not sing in public for a decade and a half.
During this period, the restrictions on female singers were relaxed to a degree, and Marzieh was told that she could appear before audiences of women only. She considered this stricture unacceptable, she later said, and continued her silence, practicing in private where no one could hear her.
“I sang for the birds, for the river, the trees and the flowers,” she told The Washington Times in 1995, “but not the mullahs.”
In 1994, while visiting Paris, Marzieh defected. She joined the National Council of Resistance of Iran and for several years afterward lived in Iraq, where an affiliated organization, the armed opposition group Mujahedeen Khalq, had a training camp. There, she sometimes sang atop a tank, dressed in military garb.
Her association with Mujahedeen Khalq drew criticism in the West and from some Iranian exiles. The group, which advocates the overthrow of the Iranian government, supported Iraq in the Iran-Iraq war of 1980-8.
Mujahedeen Khalq is on the State Department’s list of foreign terrorist organizations, although Britain and the European Union have removed it from their lists in recent years.
Marzieh, who was 70 when she defected, also resumed performing in public, starting with a concert at the Royal Albert Hall in London in 1995. She later sang in Los Angeles and in several European cities. She gave her last major performance in Paris in 2006, at 82.
Interviewers often asked Marzieh, who had been largely apolitical as a young woman, what had moved her to join the resistance. Speaking to the newspaper The Scotsman in 1999, she replied by quoting Rumi, the revered 13th-century Persian poet:
I am looking for that which cannot be found
For I am fed up with beasts and ogres
And I yearn for a human being.
Freitag, 22. Oktober 2010
بهارم دخترم از خواب برخیز - شکرخندی بزن شوری برانگیز
دلکش چه شد؟ گوگوش چه کرد؟ مهستی کجا رفت؟ هایده چه کشید؟ سوسن چه دید؟ الهه چه گفت؟ حمیرا چه میکند؟ و مرضیه چه میخواست؟
صدای بهاری مرضیه که در فضای باز، با نسیم بهاری درمیآمیخت،
و خودش بالای سر دخترش نشسته بود، تابلوئی زیبا بود. به زیبائی تابلوهای ونگو
بهارم دخترم از خواب برخیز - شکرخندی بزن شوری برانگیز
دلکش چه شد؟ گوگوش چه کرد؟ مهستی کجا رفت؟ هایده چه کشید؟ سوسن چه دید؟ الهه چه گفت؟ حمیرا چه میکند؟ و مرضیه چه میخواست؟
صدای بهاری مرضیه که در فضای باز، با نسیم بهاری درمیآمیخت،
و خودش بالای سر دخترش نشسته بود، تابلوئی زیبا بود. به زیبائی تابلوهای ونگوگ نقاش که او نیز قدری آنسوتر آرمیده بود.
یادم رفته بود بگویم که بعد از اللهاکبر و لا الله ... موسیقی آمد. بعد از موسیقی هم طنز آمد! شادی آمد. حال و هوا تلخ بود اما غمانگیز نبود چرا که نهایتاً راه به تجلیل و بزرگداشت هنرمندی میبرد که صدها نفر برای همدردی با او گرد آمده بودند.
من هم گفتم که مرضیه بین حل شدن در دلارهای لسآنجلسی و برآمدن بر قلهی مبارزه، دومی را برگزید.
سپاسی دارم از مجاهدین بابت احترامی که برای مرضیه دارند. این دیگر استفادهی تبلیغاتی نیست. قدردانی یک سازمان سیاسی است از هنرمندی که دو دهه با آنان فریاد زد. دلکش عزیز و لاجون و معتاد را که دیگر صدایش در نمیآمد، رژیم با آمبولانس دور دنیا گرداند، گوگوش عزیز را دوم خرداد راهی خارج کرد و او اولش به خارجنشینان فحش داد:«فراریان پوست گوسفندی» (یعنی پوست گوسفند روی خودشان انداختند و از مرز خارج خارج شدند) که با استقبالی که جماعت از او کردند معلوم شد هزاران گوسفند هم لای آدمها خارج شدهاند! سوسن عزیز با فقری رقتآور در لسآنجلس مرد. الههی عزیز به آغوش رژیم برگشت و استغفار کرد و به خواری مرد. هایدهی عزیز دق کرد. مهستی عزیز وقتی با سرطان مرد شایعهی مسیحی شدنش در آخر عمر، خواندن نماز میت را بر جنازهاش سخت کرده بود. حمیرا درویش شده و علی علی میخواند .... جوانترها بعد از سی سال تازه دارند ترانهی معترض میخوانند.
مرضیه «عاقبت به خیر» شد. «عاقبت» که میگویم برای اینکه درست میگویم. فرصت برای رنگ عوض کردنی نیست که صد البته اهلش هم نیست.
بیست سال تر و خشکش کردند. انیس و مونسش بودند و مرضیه چنانکه عادت و اخلاق او بود در هرلحظه ناز بر فلک و فخر بر ستاره میفروخت. در این چهل سالی که با او حشر و نشر داشتم لحظهای پائینتر از آن بالائی که هست ندیدمش. میتوانم بفهمم که چه پدری از مجاهدین درآورده! آنها که با ارادهای آهنین به آینده نگاه میکنند در برابر یک هنرمند ایرانی چه نرم و صبور بودند.
اینها را نوشتم تا آنهائی که مسائل را قاطی میکنند بلکه بفهمند که میشود قاطی نکرد!
بهارم (ملتم) از خواب برخیز!
یادم رفته بود بگویم که بعد از اللهاکبر و لا الله ... موسیقی آمد. بعد از موسیقی هم طنز آمد! شادی آمد. حال و هوا تلخ بود اما غمانگیز نبود چرا که نهایتاً راه به تجلیل و بزرگداشت هنرمندی میبرد که صدها نفر برای همدردی با او گرد آمده بودند.
من هم گفتم که مرضیه بین حل شدن در دلارهای لسآنجلسی و برآمدن بر قلهی مبارزه، دومی را برگزید.
سپاسی دارم از مجاهدین بابت احترامی که برای مرضیه دارند. این دیگر استفادهی تبلیغاتی نیست. قدردانی یک سازمان سیاسی است از هنرمندی که دو دهه با آنان فریاد زد. دلکش عزیز و لاجون و معتاد را که دیگر صدایش در نمیآمد، رژیم با آمبولانس دور دنیا گرداند، گوگوش عزیز را دوم خرداد راهی خارج کرد و او اولش به خارجنشینان فحش داد:«فراریان پوست گوسفندی» (یعنی پوست گوسفند روی خودشان انداختند و از مرز خارج خارج شدند) که با استقبالی که جماعت از او کردند معلوم شد هزاران گوسفند هم لای آدمها خارج شدهاند! سوسن عزیز با فقری رقتآور در لسآنجلس مرد. الههی عزیز به آغوش رژیم برگشت و استغفار کرد و به خواری مرد. هایدهی عزیز دق کرد. مهستی عزیز وقتی با سرطان مرد شایعهی مسیحی شدنش در آخر عمر، خواندن نماز میت را بر جنازهاش سخت کرده بود. حمیرا درویش شده و علی علی میخواند .... جوانترها بعد از سی سال تازه دارند ترانهی معترض میخوانند.
مرضیه «عاقبت به خیر» شد. «عاقبت» که میگویم برای اینکه درست میگویم. فرصت برای رنگ عوض کردنی نیست که صد البته اهلش هم نیست.
بیست سال تر و خشکش کردند. انیس و مونسش بودند و مرضیه چنانکه عادت و اخلاق او بود در هرلحظه ناز بر فلک و فخر بر ستاره میفروخت. در این چهل سالی که با او حشر و نشر داشتم لحظهای پائینتر از آن بالائی که هست ندیدمش. میتوانم بفهمم که چه پدری از مجاهدین درآورده! آنها که با ارادهای آهنین به آینده نگاه میکنند در برابر یک هنرمند ایرانی چه نرم و صبور بودند.
اینها را نوشتم تا آنهائی که مسائل را قاطی میکنند بلکه بفهمند که میشود قاطی نکرد!
بهارم (ملتم) از خواب برخیز!
Donnerstag, 14. Oktober 2010
بانوی هنر و ستاره درخشان آواز ایران
, شرفالسادات مرتضایی با نام هنري مرضيه درگذشت مرضيه
در سال ۱۳۲۲ فعالیت هنری خود را با بازی در نمایش «شیرین و فرهاد» در
تهران آغاز کرد و به موفقیت بسیار دست یافت. وي اولين زني بود که در راديو
به هنر نمايي پرداخت, صداي گيرايي که پرده هاي موسيقي را به نحوي اعجاب
انگيز اجرا مي کرد...مرضیه در مقابل ملکه ا...لیزابت دوم انگلستان، ژنرال دوگل و نیکسون برنامه اجرا کرده بود و اخیراً در سال۲۰۰۶ در پاریس کنسرت اجرا کرد.مرضيه بيش از 67 سال بر بام موسيقي ايران درخشيد و در غربت چشم از جهان فرو بستفقدان اين بانوي هنر که برگي زرين در تاريخ هنر ايران را به تصوير کشيد براي هميشه در جامعه هنر ايران خالي خواهد ماند...زني که هنر و شعر را با صداي اعجاب انگيزش در هم آميخت و صدايش سالها در خاطره ها خواهد ماندفقدان بانوي هنر و ستاره آواز ايران را به جامعه هنرمندان و خانواده محترمش تسليت ميگوييم.لطفا پيامهاي تسليت و نظرات خود را در زير بگذاريد
Iran's Singing Icon Marzieh Dies
Iran's Singing Icon Marzieh Dies
London, Oct। 13 - Marzieh, Iran's most renowned female singer, passed away on Wednesday
Ashraf os-Sadat Morteza'i, or "Marzieh", had a legendry singing career which spanned some six decades. She died at the age of 86.
She left Iran and joined the main opposition coalition National Council of Resistance of Iran (NCRI) in Paris in 1994. She had not returned to Iran since.
She was known to Iranians of all generations for her songs which mixed traditionalism and culture with passion and contemporary issues.
In the NCRI, she was the arts advisor to Maryam Rajavi, President-elect of the coalition.
Marzieh entered the world of art in 1942. In a famous Iranian play, Shirin and Farhad, brought to the stage by the Barbad theatre company, she played the role of Shirin for 37 nights and was an immediate success. Her skill, technique and cognition were such that composers, song writers and poets competed to get her to perform their works. She was the first singer to take part in Tehran's most prestigious program of the day, the Colourful Flowers. In the company of some of the most famous masters of Persian music, Marzieh performed more than 1,000 songs during her career.
Banned from singing in public following the 1979 Islamic revolution, Marzieh earned the wrath of Iran's religious authorities by travelling to Camp Ashraf in Iraq in the late 1990s to live for several years alongside members of the opposition People's Mojahedin Organisation of Iran (PMOI), the Tehran regime's main nemesis.
In a statement, Maryam Rajavi expressed her sincere condolences to the Iranian people for the loss of "this great lady" and called for three days of mourning.
This piece first appeared on Iran Focus
Dienstag, 12. Oktober 2010
العربیه. نت : هفته نامه "اکونومیست" در گزارشی خطری که جمهوری اسلامی به دلیل بحران اقتصادی داخلی ناشی از تحریم های بین المللی علیه این کشور با آن مواجه است را بسیار جدی و خطرناک خواند.
اکونومیست در گزارش خود که با عنوان "تحریم ها درد آور شده است" خاطر نشان کرده که خطر این تحریم ها علیه جمهوری اسلامی کمتر از موشک های آمریکایی و اسرائیلی نیست. احتمال دارد زرادخانه های اتمی ایران نیزهدف قراربگیرد.
شورای امنیت سازمان ملل متحد ژوئن گذشته دورچهارم تحریم ها علیه جمهوری اسلامی را به منظور مقابله با برنامه اتمی این کشور به تصویب رساند. پس از آن تعدادی از کشورها از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا، استرالیا، کانادا، کره جنوبی و ژاپن، تحریم های مضاعف یک جانبه ای را علیه جمهوری اسلامی اعمال کردند.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که برنامه اتمی اش مسالمت آمیز است اما غرب می گوید که این برنامه شفاف نیست و احتمال دارد تهران در پی ساخت بمب اتم باشد.
مقام های جمهوری اسلامی می گویند که تحریم ها هیچ اثری بر اقتصاد ایران ندارند.
اما در هفته های اخیر گزارش از بحران اقتصادی در این کشور به ویژه در بخش های مالی و بازار طلا به گوش رسیده است.
گزارش اکونومیست می افزاید: "با شدت گرفتن تحریم ها و بسته شدن شماری از حساب ها و شعبه های بانک های ایرانی در خارج و همچنین افزایش قید و بندها بر حواله های نقدی از خارج به ایران، واردات ارز این کشور به شدت کاهش یافت و در پی آن ارزش ریال ایرانی نسبت به دلار آمریکا در یک ماه گذشته شاهد کاهشی 15 در صدی بود."
این گزارش می افزاید که این وضعیت بسیاری از صرافی ها را ناچار ساخت که برای مقابله با زیان های خود اقدام به خرید گسترده ارز بکنند.
اکونومیست در گزارش خود می افزاید بانک مرکزی ایران با هدف جلوگیری از زیان بیشتر وارد عمل شد و ارز هنگفتی به بازار تزریق کرد اما این اقدام از نگرانی ایرانی هایی که از تحریم ها ضرر دیده اند ، نکاسته است.
Dienstag, 5. Oktober 2010
شیرین عبادی در دیدار با نمایندگان نوکیا - زیمنس، خواستار توضیحات آنان شد
با گذشت چندین ماه از شکایت عیسی سحرخیز از شرکت مخابراتی نوکیا- زیمنس، بدلیل فروش تجهیزات شنود و کنترل ارتباطات شهروندان، و علیرغم رد شکایت از سوی آن شرکت، شیرین عبادی، وکیل مدافع ایرانی و فعال حقوق بشری، ضمن دیدار با نمایندگان و عضو ارشد هیئت مدیره نوکیا زیمنس، خواستار آن شد که در خصوص فعالیتشان در ایران توضیحاتی را ارائه دهند.
عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اول محمد خاتمی که در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته دستگیر شد، در دادخواستی علیه شرکت مخابراتی نوکیا – زیمنس، آن شرکت را به دلیل فروش فنآوری کنترل ارتباطات تلفنی و اینترنتی به جمهوری اسلامی، به مداخله در "نقض حقوق بشر در ایران و فراهم سازی شناسایی و بازداشت مخالفان" متهم کرده بود. این شکایت علیرغم اعتراف سخنگوی آن شرکت به ارسال تجهیزات به ایران، بعدا رد شد.
لازم به ذکر است سخنگوی شرکت نوکیا - زیمنس، چندی پیش از شکایت رسمی سحرخیز، ضمن تایید فروش و صدور محصولات فوق به دولت ایران، اعتراف کرده بود "امکانات محصول ارسال شده، به کاربران آن اجازه می دهد روی ای میل، تماس های تلفنی، پیام های متنی، پیام های ارسال شده توسط ابزارهایی مانند یاهو مسنجر و شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک «شنود» داشته باشند.
به گزارش منابع خبری جرس، در همین راستا، چندی پیش نمایندگان شرکت فوق الذکر، بعلاوه بری فرنچ (عضو هیئت مدیره)، با شیرین عبادی وکیل ایرانی و مدافع حقوق بشر دیدار و طبق خواستۀ وی، گزارشی از فعالیت های خود را به این برنده جایزه صلح نوبل ارائه نمودند.
بری فرنچ از طرف شرکت نوکیا زیمنس مواردی را به شیرین عبادی به شرح زیر ارائه و خاطرنشان کرد:
- شرکت نوکیا زیمنس نت ورکس از گزارش های موکد آگاه است که مقامات ایرانی از تکنولوژی ارتباطات برای فعالیتهای سیاسی در مسیری استفاده می کنند که با قوانین حقوق بشر سازگاری ندارد.
در نتیجه این گزارش های موثق، شرکت نوکیا زیمنس تمام کارهای مرتبط به مانیتورینگ در ایران را در سال 2009 متوقف کرده و از آن پس هیچ مرکز مانیتورینگ را برای هیچ کشوری راه اندازی نکرده و کار خود را با ایران از طریق عدم پذیرش مشتریان جدید و منحصر کردن فعالیتهای مشتریان فعلی محدود کرده است.
- قبل از ایجاد مرکز مانیتورینگ برای اپراتور موبایل در ایران در سال2008 این شرکت معتقد بود مفاهیم حقوق بشر در ایران بهتر درک می شود.
- شرکت نوکیا زیمنس انتظار دارد در جایی که تکنولوژی جدیدی را تامین کرده است از آن بصورت قانونی و در راستای حقوق بشر استفاده گردد.
این شرکت با ایجاد هر تکنولوژی سعی دارد تطابق با آئین نامه انضباطی شرکت و سیاستهای حقوق بشررا تضمین کند.
عضو هیئت مدیره این شرکت ارتباطی، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فعالیت شرکت نوکیا زیمنس در ایران، لینک آن شرکت را نیز برای علاقه مندان معرفی نمود.
گفتنی است شیرین عبادی در اسفندماه گذشته نیز، شرکت نوکیا زیمنس را به ارائه فنآوری کنترل مکالمات تلفنی به ایران و همکاری با جمهوری اسلامی در جریان "سرکوب و سانسور" اعتراضهای پس از انتخابات متهم کرده بود؛ که آن شرکت پس از اظهارات خانم عبادی اعلام نمود که فنآوری این شرکت "به تقویت آزادی بیان، توسعه جوامع و پیشرفت دموکراسی کمک میکند" و سوء استفاده از تجهیزات ارتباطاتی" به هیچ وجه مورد تأیید این شرکت نیست."
گفتنی است شکایتنامه سحرخیز علیه شرکت نوکیا زیمنس، اوایل هفته گذشته توسط مهدی سحرخیز، فرزند او، و به نیابت از پدر خود که از ژوئیه ۲۰۰۹ در زندان بهسر میبرد، تنظیم شده بود، که بر اساس آن، دولت ایران با به دست آوردن فنآوریهای لازم از نوکیا- زیمنس، توانسته بود "مراکز جاسوسی" بر پا کرده و تماسهای تلفنی عیسی سحرخیز و مخالفان را شنود کند.
و در حالیکه سخنگوی شرکت نوکیا – زیمنس نیز، فروش محصولات شنود وکنترل تماس های تلفنی و مجازی به جمهوری اسلامی را پذیرفته و اظهار تاسف کرده بود، روز جمعه ٢۹ امرداد ماه، آن شرکت اروپایی اعلام کرد که شکایت مذکور رد شده است.